جاده ای به سوی خود یابی – FIT


«موانع در مسیر تبدیل به مسیر می شود. هرگز فراموش نکنید، در هر مانعی فرصتی برای بهبود وضعیت ما وجود دارد.” – رایان هالیدی

می دانستم که از بین بردن این مکانیسم مقابله ای ناسازگار بسیار دشوار و ناراحت کننده خواهد بود. حقیقت این است که من فقط مریض بودم و از مریض و خسته بودن خسته شده بودم.

من به سرعت یاد گرفتم که برای پردازش احساسات و استرس خود به روشی سالم، باید ناراحتی را در آغوش بگیرم.

نوشیدن یک راه بسیار موثر نه تنها برای جلوگیری از مشکلات شما است، بلکه باعث می شود در نهایت در بدترین زمان در صورت شما منفجر شود.

راه عبور از این مانع را با روزنامه نگاری و مدیتیشن پیدا کردم. روزنامه نگاری به طور خاص در مورد هوشیاری به حفظ رکورد پیروزی های کوچکی که به دست آورده بودم کمک کرد، در حالی که مدیتیشن به من آموخت که به جای واکنش به آنها، افکار و احساساتم را مشاهده کنم.

با در آغوش کشیدن ناراحتی راهی برای عبور از رنج پیدا کردم.

با این حال، در 35 سالگی، سفر من در مسیر کشف خود تازه شروع شده بود.

به دنبال چالش فیزیکی باشید

تمام عمرم خیلی فعال بودم. من در تمام سال های نوجوانی اسکیت بورد بودم و آن را بسیار جدی می گرفتم. من هر روز ساعت ها بعد از مدرسه با دوستانم اسکیت می زدم – خسته و گرسنه به خانه می آمدم.

پدرم هرگز هیچ یک از این کارها را ناامید نکرد – در واقع فکر می‌کنم این کار مرا از دردسر دور نگه داشت. من حتی اولین جرعه الکلم را تا 20 سالگی نخوردم.

بعد از اینکه الکل را ترک کردم، با بهبودی جسم و ذهنم، هوس کردم همان چالش ذهنی که اسکیت برد ایجاد می کرد. متوجه شدم که حالت طبیعی من زمانی که در حال یادگیری و به چالش کشیدن خودم بودم، رشد می کند. هر چیزی که نیاز به مهارت، تکنیک و چالش فیزیکی داشته باشد برای من بسیار جالب بود.

من قبلاً یکشنبه‌ها را به‌عنوان راهی برای داشتن زمان تنهایی و ورزش می‌دویدم، اما آن را جدی نگرفتم تا زمانی که تام (صاحب FiT) از من برای شرکت در مسابقه 10k Trail Los Altos Pathways دعوت کرد.

مسابقه از نظر جسمی و روحی من را آزمایش کرد، اما هیجان انگیز بود. من شادی را در رنج مشترک از فشار دادن بدن انسان به مرزهایش یافتم. بعد از مسابقه، من درگیر بودم.

در 5 نوامبر، من اولین نیمه ماراتن خود را به پایان رساندم – نیمه ماراتن گلدن گیت با تعدادی از همکاران شگفت انگیزم. این یک مسابقه چالش برانگیز با منظره ای تماشایی از خلیج بود که از پل گلدن گیت عبور می کردیم.

16 هفته سخت تمرین کردم تا برای آن آماده شوم. همه اینها با رسیدن به زمان هدفم و احساس عالی در کل مسابقه نتیجه داد. این تجربه ای بود که هرگز فراموش نمی کنم.

برخی از افراد هنگام شروع به دویدن در مورد روند فکری من می پرسند یا اینکه واقعاً از آن لذت می برم. حقیقت این است که من واقعاً فرآیند فکری نداشتم، اما از آن لذت می برم.

مطمئنم که خواندن «نمی‌توان به من آسیب بزند» دیوید گوگین تأثیری (خیلی خوب) روی من داشت. “چالش‌های فیزیکی ذهن من را تقویت می‌کند، بنابراین من برای هر چیزی که زندگی به سرم بیاورد آماده هستم، و آن نیز همین کار را برای شما انجام خواهد داد.

من افرادی را تحسین می کنم که خود را در جهنم به دنبال اراده ای آهنین قرار می دهند. او به من فهماند که حق هیچ چیز را ندارم. من نمی توانم فقط بنشینم و منتظر اتفاقات خوب برایم باشم.

در نگاهی به گذشته، دویدن برای من بهترین فعالیت تفریحی است. نه فراغت به معنای استراحت در ساحل با مارگاریتا. بلکه یک سرگرمی است که به نوعی روح من را پر و تقویت می کند. من این کار را برای خودم انجام می‌دهم تا ذهن و بدن را در حالت مراقبه قرار دهم تا بتوانم افکار، احساسات را پردازش کنم و از زمان تنهایی لذت ببرم.

فرآیند را تحمل کنید

دویدن به من یاد داد که ذهنم را مجدداً تنظیم کنم تا فرآیند گراتر باشم. اکنون در روند کار برای رسیدن به یک هدف و چالش‌های پایدار بیشتر لذت می‌برم. این طرز فکر به جای تعقیب کمال به پیشرفت مداوم اجازه می دهد.

نه تنها زمان من بین تعیین هدف و رسیدن به آن بهتر سپری می شود، این طرز فکر باعث می شود تعهد بهتری در دراز مدت داشته باشم (بهانه جناس بد).

دویدن همچنین به من آموخت که برای رسیدن به اهدافم باید نظم داشته باشم. به عنوان یک مربی به من آموخت که باید آنچه را که موعظه می کنم تمرین کنم.

با این حال، من می دانم که دویدن تعیین نمی کند که من چه کسی هستم. این هدف عمیق تری دارد که به عنوان ابزاری قوی برای بهبود خود است.

نیک بره می‌گوید: «اگر هدف و دلیلی در پشت فرآیندی که برای تحمل آن آغاز می‌کنید نداشته باشید، از آن لذت نمی‌برید، به آن احترام نمی‌گذارید یا به نتیجه‌ای موفق و پایدار می‌رسید.»

من همیشه نمی خواهم یا عاشق دویدن ده مایل زودتر در صبح یکشنبه هستم. با این حال، می‌دانم که این بخشی از فرآیند است. از طریق ثبات و تکرار می توانم نتیجه مستقیم تمریناتم را ببینم که ذهن متعادل تر، منظم تر و بدنی مقاوم تر است.

کارهای سخت را انجام دهید، عادات قدرتمند بسازید

هنگامی که به طور مداوم و عمدی به انجام کارهای سخت بپردازید، بدون شک طرز فکر شما شروع به تغییر خواهد کرد.

اندرو هوبرمن به خوبی گفت که “دلیل انجام کارهای سخت این است که وقتی چالش‌های غیرانتخابی از راه می‌رسند (و خواهند رسید) می‌توانید به خوبی به خودتان بگویید، نمی‌دانم چگونه این اتفاق می‌افتد، اما می‌دانم که می‌توانم کارهای سخت را انجام دهم. انجام کارهای سخت همیشه ارزشمند است.»

البته، “سخت” برای هر کسی به معنای متفاوت است. برای من نه گفتن به نوشیدنی در عصر جمعه سخت بود. بیدار شدن در ساعت 5 صبح برای دویدن 10 مایل سخت بود. در حال حاضر این تصمیمات ساده بی اهمیت به نظر می رسند. با این حال، هر اقدام مثبت یک “برد” کوچک است. این بردها منجر به تغییر رفتار قدرتمند می شود.

همانطور که جیمز کلیر در کتاب پرفروش خود “عادات اتمی” اشاره می کند. عادات، منافع مرکب خودسازی هستند. همان‌طور که پول از طریق بهره مرکب چند برابر می‌شود، تأثیر عادت‌های شما با تکرار آنها چند برابر می‌شود.

برای من، این تأثیرات بیشتر ذهنی بود، زیرا قوام اعمال من باعث افزایش اعتماد به نفس و تقویت اراده بیشتر شد.

هر دویدن، هر تمرین فرصتی برای من است تا خودم را به عنوان کسی که برای پیشرفت بیش از کمال و فروتنی بر نفس تلاش می کند، دوباره تعریف کنم.

برای رسیدن به این سطح باید با عمیق ترین لایه تغییر عادت – هویتم – روبرو می شدم.

عادات هویتی بسازید

اکثر مردم اهداف خود را حول محور دستیابی به نتایجی مانند کاهش وزن 10 پوندی یا فرآیندی مانند توسعه روال تمرینی تعیین می کنند.

تغییر پایدار ناشی از توسعه اهداف مبتنی بر هویت است.

اگر می‌دانید می‌خواهید چه کسی شوید، باید آن را با پیروزی‌های روزانه که شما را به آن شخص نزدیک‌تر می‌کند، به خودتان ثابت کنید.

برای من این یکی سخت بود. می خواستم فردی قوی، سالم، مسئولیت پذیر و منظم باشم. با این حال، عادت من به مصرف بیش از حد نوشیدنی های آخر هفته، این کار را تقریبا غیرممکن کرد.

وقتی ارزش‌ها و اعمال ما ناهماهنگ هستند، ناهماهنگی شناختی ایجاد می‌کنیم. سپس هویت ما بیشتر و بیشتر مبهم می شود.

وقتی شروع به ساختن عاداتم حول محور حمایت از کسی کردم که می‌خواستم باشم، انجام کارهای سخت بدون نیاز به انگیزه یا اراده بسیار آسان‌تر شد. من فقط آنها را انجام دادم زیرا این کاری است که من انجام می دهم و این چیزی است که من هستم. ساده اما آسان نیست.

هفته گذشته، زمانی که برای انجام تمریناتم زود به باشگاه رفتم، از اینکه در مدت زمان کوتاهی نه فقط در تمریناتم، بلکه در بسیاری از زمینه های مختلف زندگیم ثابت قدم شده ام، شگفت زده شدم.

متوجه شدم که با ساختن عادت‌هایم حول فردی که می‌خواهم تبدیل شوم، هویت واقعی‌ام را دوباره نمایان می‌کنم – همان فرد سالمی که همیشه می‌دانستم می‌توانم باشم.

ایجاد قدرت درونی



منبع